بی صدا فریــــــــاد کن
بچه ها چقدر این روزها دلگیر شده .. شب اینگار نمیخواد جاشو با روز عوض کنه . ماه رفته پشت ابر و مهتابم خسیس شده ... پس دیگه انتظاری از خورشید نیست. یه حس غریبیه . نمی دونم این حال فصلیه و شما هم اینطوری شدین یا من فقط اینطوریم . همه چیز و همه کس بوی دورویی به خودشون گرفتن و اینگار دیوارها هم میخوان یه جوری بهت طعنه بزنن و ... یاد چند پسته گذشته افتادم که داد میزدم آهای پسرا ... آهای دخترا .. شب نباید تو دلامون خونه کنه . خنده داره نه ؟ خودمم اسیرش شدم . اما این مسئله اجتناب ناپذیرِ وممکنه برای همه پیش بیاد .. تو این چند روز هر چقدر خواستم به روی خودم نیارم نشد . آخرش یه جوری باید حرفامو میزدم . خب این وبلاگ واسه حرف های خودمونیه دیگه. گاهی اوقات قرمز هم جای خودش رو به خاکستری میده . رنگها نمیتونن جاودان بمونن . اینکه همیشه بگی من قرمز میمونم یه خوابه که هیچ وقت تعبیر نمیشه. شاید چند روز استراحت . شایدم ... نمیدونم بالاخره از پسش بر میام . « نمیزارم دلم کویر بشه »
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |